نویسنده: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت




 
 برداشت‌هایی از بیانات امام خمینی (ره)
من از آقایان علما و افاضل باید تشکر کنم. پیروزی ملت مرهون اقدامات علما- اولاً- و سایر طبقات- ثانیاً- بوده است. شما علما همان طوری که وظیفه شرعی‌تان هست که امام امت باشید، پیشقدم باشید در مسائل امت، دفع کنید مفاسد را از ملتها، بحمدالله قیام به امر فرمودید. و من از قِبَل ملت شریف ایران از شما تشکر می‌کنم. خداوند ان شاءالله روحانیت را که ذخیره‌ی ملت است، پشتوانه‌ی ملت است، حفظ کند و قوّت به او بدهد. دشمنهای اسلام و شما، هم اسلام را بد معرفی کرده‌اند و هم شما را. دشمنهای بشریت ادیان را مطلقأ می‌گویند که برای این است که افیون باشد برای مردم، برای ملتها! اینها چون دیده‌اند آن چیزی که در مقابلشان می‌ایستد دیانت است، و آن جمعیتی که در مقابلشان می‌ایستد جمعیت روحانی است، از این جهت با این دو نیرو به مخالفت برخاستند و از زمانهای بسیار سابق این دو نیرو را کوبیده‌اند.(1)
من از شما آقایان که- در این مدت طولانی اطلاع دارم- زحمات جانفرسا کشیدید و تحمل جنایات رژیم را کردید تشکر می‌کنم. خداوند تعالی به شما علمای اعلام و شاگردان مکتب امام زمان- سلام الله علیه- عمر و برکت و عزّت عنایت فرماید. شما در این راه جدّیت کردید و روشنگری کردید و ملت را به قیام وادار کردید. شما هدایت کردید مردم را. روحانیت ایران هدایت کرد مردم را. و بحمدالله روشنگریهای شما اثر خودش را کرد و مردم ایران یکپارچه با هوشیاری قیام کردند و مسائل به این جا رسید؛ لکن از این جا به بعد بسیار مشکلتر است.(2)
امروز اشخاصی که دیده‌اند در رأس این قوا روحانیت بوده است و روحانیت در همه‌ی اقشار ملت- مقدم بر همه اقشار- در این نهضت قیام کرده است و سایر ملت دنبال او، به واسطه‌ی اسلامیت و به واسطه‌ی قرآن مجید، قیام کرده است، درصدد برآمدند که با روحانیت معارضه کنند. آنهایی که در این نهضت هیچ حظی نداشتند، امروز از روحانیت انتقاد می‌کنند، می‌گویند روحانیت نباشد. این خیال خامی است برای اشخاص خام یا برای اشخاص خائن، روحانیت در رأس ما هست و ما تَبَع روحانیت هستیم. ملت ما تَبَع روحانیت است و اگر روحانیت در کار نبود، این نهضت به ثمر نمی‌رسید... من به همه‌ی کسانی که برای کشور خودشان کار می‌خواهند بکنند و علاقه به کشور خودشان دارند نصیحت می‌کنم که این صف الهی را نشکنید. شکستن این صف، شکستن قرآن است، شکستن این صف، شکستن اسلام است؛ اگر بیرق اسلام در رأس ملت ما نباشد، تا آخر.... .
برده و کارکن دیگران خواهند بود. آنهایی که به کشور خودشان علاقه مند هستند، این سد را نشکنند، و نمی‌توانند بشکنند. ملت، ملت با روحانیت است؛ آن که به اسلام علاقه دارد، به کارمندان اسلام (3) هم علاقه دارد. اگر بعضی کسانی که به طور قاچاق وارد در روحانیت شدند، فسادی دارند، به روحانیت مربوط نیست، آنها مطرودند؛ ولی آنهایی که به واسطه الهام از دیگران یا به واسطه‌ی کج فهمی خودشان خیال کردند که این دژ محکم را می‌توانند بشکنند در اشتباهند. این دژ دژ الهی است؛ این سد سد خدایی است؛ پشتوانه این، امام زمان- سلام الله علیه- است. این حرفهای نامربوط را کنار بگذارند! ملت تحمل نمی‌توانند بکند ... [مرتب] «آخوند ارتجاعی» نگویید! غلط است این حرف؛ کشور شما را می‌برند اگر این آخوندها نباشند. ما همه دیدیم که در همه‌ی بلاد، معممین- معممین متعهد- در رأس مردم بودند و مردم را وادار کردند به این که نهضت کنند؛ و مردم هم اطاعت کردند. این دژ را خیال نکنید می‌توانید بشکنید! اسلام را نشکنید؛ قرآن را نشکنید. ملاحظه‌ی حرفهای خودتان را بکنید، عاقلانه حرف بزنید، به اسلام خیانت نکنید. من از همه اقشار ملت متواضعانه تشکر می‌کنم. من در خدمت شما هستم. روحانیت در خدمت اسلام و در خدمت ملت است. این سد را حفظ کنید تا کشور شما حفظ بشود.(4)
آخوند یعنی اسلام. روحانیین با اسلام درهم مُدغَم‌اند. آن که به روحانیین به طور کلی، نه با یک آخوند، نه با من، هرکس- به من هرچه هم بگویند مانعی ندارد- آن که با عنوان روحانی و آخوند مخالف است، این دشمن شماست. این آزادی را برای شما ممکن است تأمین کند، استقلال را هم برای شما ممکن است تأمین کند، اما استقلالی که تو [ی] آن امام زمان نیست، آزادی که تو [ی] آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را می‌خواهد؟ خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد. ملت ما تبع حضرت سیّدالشهداء شد. او خونش را برای کی داد؟ حکومت می‌خواست؟ استقلال می‌خواست؟ آزادی می‌خواست؟ او خدا را می‌خواست، او اسلام را می‌خواست، او می‌خواست که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. روحانی اسلام را می‌خواهد؛ روحانی، اسلام در پناه اسلام را می‌خواهد، و آزادی در پناه اسلام را می‌خواهد.
این برنامه‌ی کوتاه مدت؛ که شما بشناسید اشخاصی که مسیرشان مسیر خداست، مسیر اسلام است، مسیر امام زمان است. راه شناختن این معناست. اگر گفتند «جمهوری اسلامی» بدانید راه، راه شماست و اگر از این کلمه احتراز کردند اگر دیدید که با روحانیت شما موافقند، بدانید با قرآن هم موافقند؛ بدانید با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام منها [ی] روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند. این را برای گول زدن می‌گویند، این را برای این که این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است! دیگر محتاج به [کوبیدن] نیست. اسلامی که گوینده‌ی اسلامی ندارد این اسلام نیست. اسلام که توی کتاب نیست؛ کتابش را هم فردا از بین می‌برند. آنی که روحانیت را می‌خواهد ببرد، کتاب روحانیت را هم می‌خواهد بریزد دور. اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته می‌شود، آتش زده می‌شود. این برنامه کوتاه مدت برای ملت ما؛ اللهُمَّ قَد بَلَّغتُ، من رساندم به شما ملت مطلب را گفتم به شما؛ و باید هم گفته بشود. من مسائلی که می‌دانم و می‌فهمم وظیفه‌ام این است که بگویم، و گفتم. من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم. این برنامه‌ی قلیل المدت شماست که، کوتاه مدت شماست که باید با تمام اینها مبارزه کرد.(5) سخت‌تر از آن مبارزه‌ای که با شاه کردید.(6)
در تمام این مراحل، روحانیت نقش اول داشت. یعنی دانشگاهیها بودند، روشنفکرها همه‌شان نه البته، دانشگاهیها، دانشجوها تقریباً اکثراً همیشه همه، بازاری چه و چه، همه‌ی اینها نقشی داشتند. لکن آن که ملت را بسیج کرد، آن روحانیون بودند. یعنی هر محله‌ای یک مسجد یا چهار تا مسجدی که دارد، چهار تا روحانی دارد، مردم به آن اعتقاد دارند. آن که من همیشه به ملت ایران سفارش کردم که این دژ محکم را از دست ندهید و به این روشنفکرهایی که می‌خواهند، شاید میل داشته باشند که مملکتشان استقلالی داشته باشد، مملکتشان آزاد باشد، سفارش کردم که اینها سد بزرگی است که اگر از دست بدهید برمی‌داشتیم، اصلاً نهضتی نمی‌شد مردم به کس دیگر گوش نمی‌دادند. مردم به این روشنفکرها گوش نمی‌دهند. اینها یک ده نفر- صد نفر، هزار نفر آن که خیلی از اینها. من الآن نمی‌دانم یک حزبی باشد، هزار نفر داشته باشد، غیر از حزب اسلامی اگر باشد مردم به آنها گوش نمی‌دهند. دائماً فریاد بزنند، هرچه فریاد بزنند، اینها بیخود می‌گویند. این که می‌تواند یک ملت را تجهیز کند و تا پای مرگ ببرد، آن این جمعیت است. این که می‌گویید نقش بزرگی داشتند، واقعاً این طور است که مایی که مطلعیم بر میزان علاقه‌ی مردم به روحانیین‌شان، منتها سعه‌ی شعاع نفوذ روحانیین مختلف است با هم. اما هرکدام در هر شعاعی هستند، آن عده‌ای که آن جا هستند به حرف آنان گوش می‌دهند. یعنی می‌بینند که چنانچه دنبال حرف این بروند، این برایشان سعادت است. خیرخواهشان هست. اگر هم کشته بشوند، سعادت است.
اینها بودند که تجهیز کردند سرتاسر ایران، مردم را، این خطبا، این روحانیین، این مسجدیها خودشان آمدند و دنبالشان هم اینها آمدند. همه ملت آمدند و همه قشرها هم آمدند. لکن آنی که ملت را همچو به طور عمومی تجهیز کرد این طایفه بودند. و من همیشه از همه‌ی قشرها می‌خواهم که شما ملی هم هستید، اینها را حفظشان کنید. الهی که حفظشان می‌کند. ملی هم هستید اینها را حفظ کنید. اینها را از دست ندهید. الآن که ملاحظه می‌کنید دنبال این هستند که [پیوسته] مناقشه کنند، شکست بدهند اینها را. و این نه صلاح دینشان هست نه صلاح دنیاشان هست. من نمی‌خواهم تطهیر کنم این طایفه را که بگویم هرکه عمامه سرش هست این یک آدم مهذّب، صحیح [و] سالمی است. من چنین ادعایی ندارم. هیچکس چنین ادعایی ندارد. لکن من می‌گویم که آنهایی که مخالف هستند با این جمعیت، این طور نیست، آنهایی که نقشه دارند آن طور نیست که با بدها مخالف باشند، با خوبها مخالفند. با آنهایی که نفوذ دارند مخالفند. اگر چنانچه یک مقصد صحیحی بود که اینها صحبت می‌کردند خوب مطلبی بود. یک مقصد صحیح است و باید تصفیه بشود. ما هم این را قبول داریم. وقتش هم اگر برسد تصفیه خواهد شد.(7)
فرزندان عزیز و انقلابی‌ام! امروز توهین و تضعیف روحانیت ضربه به استقلال و آزادی و اسلام است. امروز راه شاه خائن را رفتن و کلمه‌ی ارتجاع را به این طبقه‌ی محترم که از نادرترین قشرهایی هستند که زیر بار شرق و غرب نمی‌روند، خیانت است. خواهران و برادران عزیزم! بدانید آنانی که روحانیون را مرتجع می‌دانند درنهایت راه شاه و امریکا را می‌روند. ملت شریف ایران با پشتیبانی از روحانیت اصیل و متعهد ایران که همیشه حافظ و سنگربان این مرز و بوم بوده‌اند، دین خود را به اسلام ادا می‌نمایند و طمع ستمکاران تاریخ را از کشور قطع می‌نمایند. از طرف دیگر من به روحانیین محترم در هرجا هستند اعلام می‌کنم، ممکن است شیاطین با ایادی خود تبلیغات سوئی علیه جوانان عزیز خصوصاً جوانان دانشگاهی بکنند، باید روحانیون بدانند که امروز تکلیف آن است که همه قشرهای ملت خصوصاً دو قشر معظم که مغز متفکر ملت هستند دست به دست هم داده و علیه قدرتهای شیطانی و مستکبرین کوشش نموده و در صف واحد، نهضت اسلامی را جلو رانده و استقلال و آزادی را چون جان عزیز خود نگهبانی کنید.(8)
شاید گاهی شما یا مردم خیال بکنند که من اگر از روحانیت طرفداری می‌کنم برای این است که من هم یک معمّم هستم و این گروه گرایی است. و من کراراً گفتم که من با هرکه معمم است و اسم خودش را روحانی گذاشته است موافق نیستم. و من کراراً گفتم که روحانی که برخلاف مسلک روحانیت و اسلام عمل بکند و توطئه گر باشد این از ساواکی بدتر است. برای این که ساواکی، ساواکی است و این ساواکی به صورت معمم، و لباس روحانیت پوشیده است. قضیه این نیست که من بگویم هرکه عمامه سرش هست، این مورد تأیید است. خیر، من از بسیاریشان متنفرم، و بسیاریشان را هم اعتقاد به آنها ندارم. و کراراً هم گفتم که این جاهایی که دادگاه هست، آن جاهایی که مثلاً کمیته‌ها هستند، باید مواظب باشند که اگر یک روحانی برخلاف عمل کرد، خودش را شکایت کنند و همان روحانی را هم بیاورند محاکمه کنند. لکن مسأله این نیست که با روحانیِ بد، اینها بدند. مسأله این است که با آن روحانی که جلوی انگلستان را در زمان میرزای شیرازی گرفته و جلوی استبداد را در زمان مشروطه گرفته است، و جلوی انگلستان را در زمان حذف مرحوم آقامیرزا محمد تقی گرفته است، و جلوی ابرقدرتها را گرفته است، با این مخالف‌اند.(9)
اگر شما، خصوصاً شما اهل علم را، که هدف اصلی شما هستید، اگر شما را از صحنه خارج کنند، اسلام را کنار زده‌اند. طب بی‌طبیب نمی‌تواند عمل بکند؛ طبیب می‌خواهد، متخصص می‌خواهد. اسلام به استثنای روحانیت مثل طب به استثنای طبیب است. این که اسلام را تا این جا رسانده، همین طبقه بوده‌اند و شما الآن موظفید؛ مکلفید که اسلام را با قدرت به نسلهای آتیه تحویل بدهید.(10)
از نقشه‌های شیطانی قدرتهای بزرگ استعمار و استثمارگر که سالهای طولانی در دست اجرا است و در کشور ایران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهای مختلف دنباله گیری شد، به انزوا کشاندن روحانیت است؛ که در زمان رضاخان با فشار و سرکوبی و خلع لباس و حبس و تبعید و هتک حرمات و اعدام و امثال آن، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهای دیگر که یکی از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود، که تبلیغات وسیعی در این زمینه شد؛ و مع الأسف به واسطه‌ی بی‌خبری هر دو قشر از توطئه شیطانی ابرقدرتها نتیجه‌ی چشمگیری گرفته شد. از یک طرف، از دبستانها تا دانشگاهها کوشش شد که معلمان و دبیران و اساتید و رؤسای دانشگاهها از بین غربزدگان یا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقلیت قرار گیرند که قشر مؤثر را که در آتیه حکومت را به دست می‌گیرند، از کودکی تا نوجوانی و تا جوانی طوری تربیت کنند که از ادیان مطلقاً، و اسلام بخصوص، و از وابستگان به ادیان خصوصاً روحانیون و مبلغان، متنفر باشند. و اینان را عمال انگلیسی در آن زمان، و طرفدار سرمایه‌داران و زمینخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالی در بعد از آن معرفی می‌نمودند. و از طرف دیگر، با تبلیغات سوء، روحانیون و مبلغان و متدینان را از دانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و همه را به بی‌دینی و بی‌بند و باری و مخالف با مظاهر اسلام و ادیان متهم می‌نمودند. نتیجه آن که دولتمردان مخالف ادیان و اسلام و روحانیون و متدینان باشند؛ و توده‌های مردم که علاقه به دین و روحانی دارند مخالف دولت و حکومت و هرچه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهی و روحانی راه را برای چپاولگران آن چنان باز کند که تمام شؤون کشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخائر ملت در جیب آنان سرازیر شود، چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد، و می‌رفت که چه آید.
اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت- از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها- بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگان نجات دادند، توصیه‌ی این جانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هرچه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند. و از نقشه‌ها و توطئه‌های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آن که فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او رو گردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می‌توان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که می‌خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است. و توطئه‌ها در دانشگاهها از عمق ویژه‌ای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه‌ها باشند.(11)
تردیدی نیست که حوزه‌های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده‌اند. علمای بزرگ اسلام در همه‌ی عمر خود تلاش نموده‌اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند.
اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) به خورد توده‌ها داده بودند.
جمع آوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره‌ی معصومین (علیهم السلام) و ثبت و تبویب (12) و تنقیح آنان در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امکانات خود را به کار می‌گرفتند، کار آسانی نبوده است که بحمدالله امروز نتیجه آن زحمات را در آثار و کتب بابرکتی همچون «کتب اربعه»(13) و کتابهای دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول و کلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامی رشته‌های متنوع علوم مشاهده می‌کنیم. اگر ما نام این همه زحمت و مرارت را جهاد فی سبیل الله نگذاریم، چه باید بگذاریم؟
در بُعد خدمات علمی حوزه‌های علمیه سخن بسیار است که ذکر آن در این مختصر نمی‌گنجد. بحمدالله حوزه‌ها از نظر منابع و شیوه‌های بحث و اجتهاد، غنی و دارای ابتکار است. تصور نمی‌کنم برای بررسی عمیق همه جانبه علوم اسلامی طریقه‌ای مناسبتر از شیوه‌ی علمای سلف یافت شود. تاریخ بیش از هزارساله تحقیق و تتبع علمای راستین اسلام گواه بر ادعای ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه گاه محرومان بوده است، همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شده‌اند. از مجاهدات علمی و فرهنگی آنان که بحق از جهاتی افضل از دماء شهیدان(14) است که بگذریم، آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شده‌اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و آزارها و زخم زبانها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده‌اند. شهدای روحانیت منحصر به شهدای مبارزه و جنگ در ایران نیستند، یقیناً رقم شهدای گمنام حوزه‌ها و روحانیت که در مسیر نشر معارف و احکام الهی به دست مزدوران و نامردمان، غریبانه جان باخته‌اند زیاد است.
در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمی- اسلامی را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیشکسوت شهادت نبوده‌اند و بر بالای دار نرفته‌اند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهای حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزی، شهدای اولین، از کدام قشر بوده‌اند؟ خدا را سپاسی می‌گزاریم که از دیوارهای فیضیه گرفته تا سلولهای مخوف و انفرادی رژیم شاه و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‌ها و میادین مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی نیز رقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزه‌ها نسبت به قشرهای دیگر زیادتر است. بیش از دوهزار و پانصد نفر از طلاب علوم دینیه در سراسر ایران در جنگ تحمیلی شهید شده‌اند و این رقم نشان می‌دهد که روحانیت برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی ایران تا چه حد مهیا بوده است.
امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاکستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضی اشغالی به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته‌اند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه یک روحانی پاکباخته است. علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفته‌اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کرده‌اند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمّدی با سرمایه داران در یک کاسه است. و خداوند کسانی را که این گونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر می‌کنند، نمی‌بخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده‌اند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوه‌ی زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کرده‌اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته‌اند. دقت و مطالعه در زندگی علمای سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان برای کسب معارف می‌کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده‌اند و با قناعت و بزرگواری زیستند.
در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سرنیزه بوده است، نه سرمایه‌ی پول پرستان و ثروتمندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیده‌اند.
مخالفت روحانیون با بعضی از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبی، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیده‌ها برخورد احتیاط آمیز کنند. علمای راستین از بس که دروغ و فریب از جهانخواران دیده بودند. به هیچ چیزی اطمینان نمی‌کردند و ابزاری از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهی حکم به منع استفاده از آنها را می‌دادند. آیا رادیو و تلویزیون در کشورهایی چون ایران وسایلی نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آیا رژیم گذشته از رادیو و تلویزیون برای بی‌اعتبار کردن عقاید مذهبی و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملی استفاده نمی‌نمود؟ به هر حال خصوصیات بزرگی چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگی به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسؤولیت در برابر توده‌ها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است. و چه عزتی بالاتر از این که روحانیت با کمی امکانات، تفکر اسلام ناب را بر سرزمین افکار و اندیشه‌ی مسلمانان جاری ساخته است و نهال مقدّس فقاهت در گلستان حیات و معنویت هزاران محقق به شکوفه نشسته است. راستی اگر کسی فکر کند که استعمار، روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمی‌کند، ساده‌اندیشی نیست؟
مسأله کتاب آیات شیطانی(15) کاری حساب شده برای زدن ریشه دین و دینداری و در رأس آن اسلام و روحانیت است. یقیناً اگر جهانخواران می‌توانستند، ریشه و نام روحانیت را می‌سوختند ولی خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و انشاءالله از این پس نیز خواهد بود، به شرط آن که حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم. البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه‌های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمّدی فعالیت دارند. امروز عده‌ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست.
طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروج اسلام امریکایی‌اند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‌ها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربه‌ی ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‌ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه‌ی سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می‌آورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‌اند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بی‌دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری‌تر از اغیار بوده و هست...(16)
نکته‌ی دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقه‌ام به جوانان عرض می‌کنم این است که در مسیر ارزشها و معنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید؛ و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی‌نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت‌ترین شرایط همواره با دلی پر از امید و قلبی سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همّت گماشته‌اند و همیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بوده‌اند؛ بر بالای دار رفته‌اند و محرومیتها چشیده‌اند؛ زندانها رفته‌اند و اسارتها و تبعیدها دیده‌اند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بوده‌اند؛ و در شرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدی رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نموده‌اند؛ و هم اکنون نیز در هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار مردمند؛ و در هر حادثه‌ی غمبار و مصیبت آفرینی شهدای بزرگواری را تقدیم نموده‌اند.
در هیچ کشور و انقلابی جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگی ائمه‌ی هدی (علیهم السلام) و انقلاب اسلامی ایران سراغ نداریم که رهبران انقلاب آن قدر آماج حملات و کینه‌ها گردند. و این به خاطر صداقت و امانتداری است که در وجود علمای متعهد اسلام متبلور است. مسؤولیت پذیری در کشوری که با محاصره‌ها و مشکلات اقتصادی و سیاسی و نظامی مواجه است کار مشکلی است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را برای فداکاریهای بیشتر آماده کنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود برای حفظ آبروی اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جای بسی سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعی خود را می‌شناسد، و فلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدّس در یک کلمه خلاصه می‌کند. علما و روحانیون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامی ملت خیانت نکرده و نمی‌کنند. البته تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشته‌ها و صحبتها هروقت نام «روحانیت» را به میان آورده‌ام و از آنان قدردانی نموده‌ام، مقصودم علمای پاک و متعهد و مبارز است؛ که در هر قشری ناپاک و غیرمتعهد وجود دارد.(17)
متأسفانه نه تنها مردم کشورها، بلکه روحانیون ممالک اسلامی اکثراً از کارایی و نقش سازنده و تعیین کننده خود در مسائل روز و سیاستهای بین المللی بی‌خبر هستند و متأثر از القائات و برداشتهای مادی، تصور می‌کنند که در عصر تمدن و تکنیک و صنعت و تحولات علمی و پیشرفتهای مادّی، نفوذ روحانیت کم شده است و نعوذ بالله اسلام از اداره‌ی کشورها عاجز مانده است، که بحمدالله پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری روحانیت، خلاف این تصورات را ثابت نمود و علی رغم همه کارشکنیها و سنگ اندازیها و توطئه‌های شرق و غرب و حسادت و کینه توزی ایادی آنان، توانمندی و اقتدار روحانیت اسلام آشکار گردید. که من از تمامی علما و متفکرین و دانشمندان اسلامی سراسر جهان دعوت می‌کنم که در فرصتهای مناسب به کشور عزیز اسلامی ایران سفر کنند و در وضع گذشته این مملکت که نظام شاهنشاهی آن را به مملکتی غربزده و تهی از ارزشهای اسلامی مبدّل ساخته بود و ایران می‌رفت تا پایگاهی برای اسلام زدایی و محو آثار رسالت گردد و از تاریخ تا فرهنگ و همه‌ی مظاهر اسلام نابود شود، فکر نمایند و همچنین به بررسی وضعیت کنونی بپردازند که اساس قوانین و مقررات این کشور را وحی و اسلام معین نموده است و تمامی مظاهر کفر و شرک و معاصی علنی حتی المقدور برچیده شده و علی رغم همه نغمه‌های شوم التقاطیها و چپها و راستها و ملی گراها که در روزهای اول پیروزی انقلاب و برای قبضه نمودن قدرت و تفکر ملت ایران از حلقوم آنان برمی‌خاست، خداوند بر ما منت نهاد که توطئه آنان کشف و در تمامی کشور ما قوانین و برنامه‌های اسلامی در حال پیاده شدن است و از میدانهای نبرد و کارزار گرفته تا مراکز تحقیقات علمی، دانشگاهها و حوزه‌ها و از مجالس قانونگذاری و تدوین همه مقررات کشوری و لشکری تا قوه‌ی مجریه که دست اندرکاران حل و فصل بزرگترین مسائل اداری و اجرایی یک کشور بزرگ و در حال جنگ و محاصره و با جمعیتی متجاوز از پنجاه میلیون نفر است و از قوه‌ی قضاییه که مسؤولیت اجرای حدود و احکام الهی و درحقیقت بار سنگین تأمین امنیت جان و نوامیس و اموال و شخصیت یک جامعه انقلابی را به عهده دارد تا فرماندهی قوای نظامی و انتظامی که مسؤولیت امنیت مرزها و داخل کشور و خنثی نمودن صدها توطئه رنگارنگ به عهده‌ی آنان است و باید جلوی تخریب و جنایات منافقین و ضدانقلاب و اشاعه فحشا و منکرات و دزدیها و قتلها و مواد مخدر را بگیرند، که همه اینها با رهبری روحانیت متعهد و به برکت احکام نورانی اسلام و کتاب آسمانی پیامبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله وسلم) و پیروی از ائمه هدی (علیهم السلام) اداره می‌شود و خدا را سپاس می‌نهیم که با تکیه بر آیات وحی و کتاب خدا توانسته‌ایم کشورمان را از وابستگیها نجات دهیم. البته تا پیاده کردن تمامی احکام و مقررات اسلامی و عمل کامل در همه‌ی سطوح جامعه راه زیادی در پیش داریم ولی به یاری خداوند همچنان به تلاش و کوشش خود ادامه می‌دهیم و در عمل به همه‌ی غربزدگان و شرقزدگان و خودباختگانی که از مطرح کردن شعار اسلام و اعتماد به قرآن کریم واهمه داشته‌اند، نشان می‌دهیم که چگونه می‌توان جامعه را از سرچشمه‌های معرفت کتاب خدا و هدایت اسلام عزیز سیراب نمود، که بحمدالله همه‌ی اینها از برکات و ورود علما در مسائل سیاسی و استنباط احکام در مسائل مستحدثه بوده است، که روحانیت کشور ایران فقط به خطابه و وعظ و ذکر مسائل روزمره اکتفا ننموده است و با دخالت در مهمترین مسائل سیاسی کشور خود و جهان توانسته است قدرت مدیریت روحانیت اسلام را به نمایش بگذارد و اتمام حجتی برای همه‌ی قائلین به سکوت و سازشکاران بی‌تعهد و عالم فروشان بی‌عمل باشد.(18)

راهبردهای تصریحی:

1- پیروزی ملت در وهله‌ی اؤل مرهون اقدامات، هدایت و روشنگریهای علما و روحانیت است.
2- روحانیت ذخیره و پشتوانه‌ی ملت است.
3- روحانیت همواه در برابر استکبار جهانی (بیگانگان) و عوامل داخلی آنها ایستاده است.
4- ملت به واسطه‌ی اعتماد به روحانیت و این که او را معرّف اسلام می‌داند، حرف آنها را گوش کرده و بسیج می‌شود و به صحنه می‌آید.
5- توهین و تضعیف روحانیت ضربه به استقلال و آزادی و اسلام است.
6- اسلام را تا به امروز روحانیت حفظ کرده است و هم او باید به انسانهای بعد تحویل دهد.
7- اسلام منهای روحانیت، تز استعماری است و مثل طب بدون طبیب می‌ماند.
8- دانشگاهیان و جوانان پیوند خود را با روحانیت محکمتر و استوارتر کنند و هرکس و جریانی خواست بذر اختلاف بین آنها بیفکند از او رو گردان شوند.
9- روحانیت، اسلام را بر سرزمین افکار و اندیشه مسلمانان جاری ساخته است.
10- علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفته و شرافت خود را حفظ کرده‌اند.
11- روحانیت همواره تکیه گاه محرومان بوده و با تحمل اسارتها و تبعیدها و اذیت و آزار از مقدسات دینی دفاع کرده است.
12- در مسیر کسب ارزشها و معنویات، جوانان از وجود روحانیت و علمای متعهد استفاده کنند و خود را بی‌نیاز از آنها ندانند.
13- روحانیت توانسته است با بهره گیری از قرآن و اسلام، قدرت مدیریت خود را به نمایش گذارد.

نکات استنباطی:

1- استکبار جهانی به واسطه ضدیتش با اسلام، می‌خواهد روحانیت را که زبان، مفسّر و معرّف اسلام است بشکند.
2- روشنفکران و وابستگان به فرهنگ و سیاست غرب، جاهلانه و گاه معاندانه درصدد ضربه زدن و شکستن روحانیت هستند.
3- ویژگیهایی که در روحانیت شیعه هست مانند ساده زیستی، قناعت، زهد، عدم وابستگی به بیگانگان، حمایت از محرومان، مقابله با ستمگران، از آنان خدمتگزاری صدیق برای ملت و سدی محکم در برابر زیاده خواهیهای بیگانگان ساخته است.
4- حفظ استقلال و آزادی واقعی، عزت و اقتدار و پیشرفت ملت ایران، با روحانیت متعهد و ساده زیست ممکن است و کسانی که زمزمه‌های «اسلام منهای روحانیت» را سر می‌دهند، می‌خواهند ملت را اسیر و منافع او را به یغما ببرند.

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 6، ص 40.
2- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 6، ص 248.
3- روحانیون.
4- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 7، صص 85 و 86.
5- اصل: کردید.
6- صحیفه امام (رحمة الله)، ج7، صص 461 و 462.
7- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 11، صص 460 و 461.
8- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 12، ص209.
9- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 13، ص 359.
10- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 15، ص 21.
11- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 21، صص 413 و 414.
12- فصل بندی، جدا کردن ابواب .
13- کتابهای چهارگانه معتبر احادیث فقهى شامل: «التهذیب»، «الاستبصار» (شیخ طوسی)، «من لایحضره الفقیه» (شیخ صدوق)، «الکافی» (شیخ کلینی).
14– «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء».
15- نویسنده‌ی این کتاب، سلمان رشدی، هندی الاصل مقیم انگلیسی و عضو «انجمن سلطنتی قلم انگلیسی» می‌باشد. در این کتاب وقیحانه به مقدسات اسلام، قرآن کریم و مقام شامخ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قالب یک رمان مستهجن و ضد اخلاقی اهانت شده است. محافل صهیونیستی، دولت امریکا و جهان غرب به حمایت از انتشار این کتاب برخاستند و حضرت امام خمینی با صدور فتوای ارتداد رشدی و وجوب قتل وی و ناشرین کتاب ضداخلاقی او، به مقابله با هجوم فرهنگی دشمنان اسلام برخاست و موجی از بیداری و مقاومت در جهان اسلام پدید آورد.
16- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 21، صص 274-278.
17- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 21، ص 97.
18- صحیفه امام (رحمة الله)، صص 335 و 336.

منبع مقاله:
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت؛ (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (13) دفاع از حزب الله، اصل خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.